شهيد عزيز «مهدى رحيمى» به نظر من يك فرشته بود. من فرشته را نديدم؛ ولى اگر اين صفاتى را كه در مورد فرشته ذكر مىكنند درست باشد، مهدى يك پله بالاتر از فرشته بود؛ چرا كه واقعا عشق واقعى به خداوند متعال و اهل بيت عليهمالسلام داشت و خدا را با تمام وجود ستايش مىكرد.
قبل از شهادت، از شدت زخمها بدنش چنان ناتوان شده بود كه نمىتوانست در آموزشهاى قبل از عمليات شركت كند؛ لذا براى جبران فقط قرآن مىخواند و واقعا هم با قرآن مأنوس بود.
راوى: جعفر خسروى
شهادت پس از پرواز
شهيد حاج حسين محمدعلىپور
همه اول، تير مىخورند و بعد پرواز مىكنند؛ اما حسين، اول پرواز كرد و بعد تير خورد. او ابتدا عاشقى را در حسينيهها و مساجد آموخت و طريق عشق را تا قتلگاه كربلاى ايران (شلمچه) طى كرد.
ديگر دلش براى مصطفى، اصغر، قاسم و... تنگ شده بود. او در وداع آخرش گفته بود: «پيرو حسين عليهالسلام شدن، سر جدا شدن مىخواهد؛ پيرو حسين عليهالسلام شدن مانند ابوالفضل العباس عليهالسلام چشم دادن دارد و دست جدا شدن». و خود نيز چه زيبا پر گشود، در حالى كه نه سرى در بدن داشت و نه دستى در تن.